English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8118 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
word frequency U بسامد واژگانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
His word is his bond. HE is a man of his word. U حرفش حرف است
He is a man of his word . He is as good as his word . U قولش قول است
word for word <adv.> U کلمه به کلمه
at his word U بفرمان او
last word U بیان یا رفتار قاطع
at his word U بحرف او
word for word <adv.> U مو به مو
say a word U سخن گفتن
say a word U حرف زدن
word for word <adv.> U نکته به نکته
upon my word U به شرافتم قسم
to keep to one's word U درست پیمان بودن
to keep to one's word U درپیمان خوداستواربودن
not a word of it was right U یک کلمه انهم درست بود
to keep to one's word U سرقول خودایستادن
word for word U کلمه به کلمه
word for word U تحت اللفظی
say the word <idiom> U علامت دادن
word for word U طابق النعل بالنعل
to say a word U سخن گفتن
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
that is not the word for it U لغتش این نیست
All you have to do is to say the word. U کافی است لب تر کنی
take my word for it U قول مراسندبدانید
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
keep one's word <idiom> U سرقول خود بودن
in a word <idiom> U به طور خلاصه
Could I have a word with you ? U عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
the last word U سخن اخر
the last word U ک لام اخر
to say a word U حرف زدن
word U اطلاع
a word or two U چند تا کلمه [برای گفتن]
Take somebody at his word. U حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
the last word U حرف اخر
May I have a word with you? U ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
the last word U سخن قطعی
last word <idiom> U نظر نهایی
i came across a word بکلمه ای برخوردم
word U کلمه
word U مشابه 10721
word U تعداد کلمات در فایل یا متن
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word U روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word U بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word U حرف
word U واژه
keep to one's word U سر قول خود بودن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
word U طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word U کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word U لغت
word U لفظ
word U گفتار
word U واژه سخن
word U عبارت
word U پیغام خبر
word U قول
word U عهد
word U فرمان
word U لغات رابکار بردن
word U بالغات بیان کردن
word U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
to word up U کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
in one word U خلاصه اینکه مختصرا
last word U اتمام حجت
last word U حرف اخر
in one word U خلاصه
in a word U خلاصه اینکه مختصرا
in a word U خلاصه
to get in a word edgeways U سخنی درمیان حرف ادم پرگوپراندان
word book U کتاب لغت
word and deed U گفتاروکردار قول وفعل
to plight one's word U عهد کردن
word addressable U نشانی پذیری کلمه
to plight one's word U قول دادن
He didnt say a word. U یک کلام هم حرف نزد
the root of a word U ریشه واژه
word count U واژه شماری
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
We just received word that . . . U هم اکنون اطلاع رسید که …
the root of a word U اصل کلمه
written word U کلماتنوشتاری
word-blind U کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
word class U ردهایازلغاتمثلاسم صفت فعل و...
to pledge one's word U قول یا پیمان دادن
This is an elusive word . U این لغت خیلی فرار است ( درحافظه باقی نمی ماند )
What is the meaning of this word ? U معنی این لغت چیست ؟
In what sense are you using this word ? U این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟
status word U کلمه وضعیت نما
to pawn one's word U قول دادن
get a word in edgewise <idiom> U وارد شدن درمکالمه
give someone one's word <idiom> U قول دادن یا بیمه کردن
to pawn one's word U عهد کردن
to pawn one's word U پیمان بستن
stimulus word U واژه محرک
Is that your final word ? U همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
to p an element to a word U جزئی از سر واژهای دراوردن
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
that word is obsolescent U میشود
Word of honor . U قول شرف
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
to pause upon a word U روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
to stick to one's word U سر قول خود ایستادن
word correction U اصلاحکلمه
swear-word U کفر
to rime one word with another U یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
to send word U پیغام دادن
to send word U خبردادن
to pass one's word U قول دادن
word length U درازای کلمه
to plight one's word U متعهدشدن
to forfeit ones word U بدقولی کردن
to weigh one's word U سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
word mark U نشان کلمه
word mark U علامت کلمه
to forfeit ones word U پیمان پکستن بدقول درامدن
word process U ویرایش , ذخیره و تغییر متن با کامپیوتر
word picture U بیان یا شرح روشن
to get a word in edgewise U طرفی را میان صحبت شخص پرچانه دیگر انداختن
word of command U فرمان نظامی
word order U ترتیب واژه ها
word of honour U قول شرف
to impawn one's word U قول دادن
word salad U اشفته گویی
word salad U سالاد کلمات
swear-word U ناسزا
swear-word U فحش
four-letter word U واژهی قبیح
word deafness U واژه کری
word fluency U سیالی واژگانی
buzz word U لغت بابروز
buzz word U رمز واژه
word wrap U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word wrap U حرکت نشانه گر روی صفحه تصویر کامپیوتر از انتهای یک خط به شروع خط بعدی
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
word time U زمان کلمه
word hoard U لغت نامه
word length U طول کلمه
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
word square U جدول کلمات متقاطع
word square U acrostic
four-letter word U واژهیچهار حرفی
word of command U فرمان انتصاب
abide by one's word U بر قول خود استوار بودن
abide by one's word U سر قول خود ایستادن
word of mouth U صدای کلمه شفاهی
word of mouth U کلمات مصطلح
word processing U پردازش کلمه
word-blindness U واژه کوری
word blindness U واژه کوری
code word U کلمات رمزی
code word U کلمه رمز
word-play U جناس تجنیس جنگ لغتی لغت بازی
He feels he must have the last word. U او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
say a good word for U دفاع کردن
as good as one's word U خوش قول
alphabetic word U کلمه الفبایی
say a good word for U تعریف کردن
reserved word U کلمه محفوظ
word play U جناس تجنیس جنگ لغتی لغت بازی
repetition of a word U باز گوئی یاتکرارسخن
relying on his word U باستناد سخن وی
his bare word U قول خشک وخالی او
key word مفتاح
in the p sense of the word U بمعنی واقعی کلمه
in word and deed U درگفتارو عمل
introductory word U کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
instruction word U کلمه دستورالعمل
word processors U کلمه پرداز
word processor U کلمه پرداز
word-perfect U یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
loan word U واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
loan word U لغت اقتباسی
procedure word U کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
one word sentence U جمله تک واژهای
numeric word U کلمه عددی
nonce word U واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
mum's the word U این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
microsoft word U یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
memory word U کلمه حافظه
word star U یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
machine word U کلمه ماشین
word perfect U یک کلمه پرداز سریع که درچندین نسخه ارائه شده و به کامپیوتر مورد نظر بستگی دارد
word of mouth <idiom> U از منبع موثق
word choice U جمله بندی
send word for him U پیغام برای او بفرستید
half word U نیم کلمه
word choice U کلمه بندی
word choice U بیان
data word U کلمه داده
word book U واژه نامه
ghost word U کلمه غیرمصطلح
double word U کلمه مضاعف
ghost word U لغت غیر مستعمل
Recent search history Forum search
1affixation
2من دل درد دأرم
2لب آب
1مقاله در مورد اندازه گیری شیفت فرکانسی
1Hafez has a verse (ze chashmam la'le rommaani ..). What does rommaani mean?
2transmembrane
2transmembrane
2single gas
2single gas
1to as
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com